بهار شعر تازه ای نوشته
به خط پر شکوفه
به سطر سطر سبز همدلی ها
بهار شعر خود را
گذاشته پر از شوق
به روی دوش ساده ی نسیمی
که می رود به هر جا
به دست خود بخواند
و شهر و دشت و کوچه ها
پر از ترانه سازد
- ۰ نظر
- ۲۷ اسفند ۰۱ ، ۱۳:۰۶
بهار شعر تازه ای نوشته
به خط پر شکوفه
به سطر سطر سبز همدلی ها
بهار شعر خود را
گذاشته پر از شوق
به روی دوش ساده ی نسیمی
که می رود به هر جا
به دست خود بخواند
و شهر و دشت و کوچه ها
پر از ترانه سازد
دل من تنگ شده
بهر غزلخوانی باران در دشت
خنده های ساده
چهره های معصوم
دل من تنگ شده
در هوایی که در آن
عطر لبخند خدا می آید
در نگاهی پر از احساس است
عصرگاهی که در آن
شاخه ها رقص کنان
به دعای خورشید
می نویسد خدایا ما را
همنفس با گل نرگس فرما
چه صفایی دارد
حس و حالی که فقط جا مانده
هوای نیمه ابری
دل پر شور و پر تاب
سرک اینجا کشیده
پس از این ابر خورشید
هوای با خود رسانده
برای شهر خسته
نوید تازه از عید
تمام لحظه ها را
پر از احساس کرده
نسیم تازه ی که
رسانده بوی امید
گذشت فصل سرما
گذشت فصل سختی
دوباره دست باران
به جان برف افتاد
صدای شادمانی
تمام شهر پر شد
که می رسد دوباره
طنین سبز دیدار