خاطراتی که چامانده انگار
در ته چاه چشمان کوچه
خاطراتی پر از شوق و لبخند
از هیاهوی باران کوچه
هر طرف قصه ای تازه دارد
از حضور یکی مثل خورشید
از زمستان و از پرف و باران
از سحرگاه و شیرینی و عید
از شب و بازی فصل گرما
مهر و پاییز و از برگ ریزان
از کلاس و کتاب و دل من
هم نفس با تمام عزیزان
- ۰ نظر
- ۲۹ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۱۳