بهار رفت و با او
گل و ترانه ها رفت
صدای درس و مشق
از تمام خانه ها رفت
بهار رفت و انگار
دلی گرفته اینجا
دقیق تر نظر کن
ولی نرفته اینجا
بهار رفته اما
دلم همیشه جاری است
چه خوب شد که حالا
دلم خودش بهاری است
- ۰ نظر
- ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۲
بهار رفت و با او
گل و ترانه ها رفت
صدای درس و مشق
از تمام خانه ها رفت
بهار رفت و انگار
دلی گرفته اینجا
دقیق تر نظر کن
ولی نرفته اینجا
بهار رفته اما
دلم همیشه جاری است
چه خوب شد که حالا
دلم خودش بهاری است
نوشتم نور
به یاد چهره های ساده بودم
نوشتم شوق
به یاد آن دل آزاده بودم
نوشتم سرخ و پر شور
به یاد خاطرات افتاده بودم
و حالا در دل خود
دل خود را به گلها داده بودم
نوشتم نور
به یاد چهر ه های ساده بودم
تمام شهر ساکت
تمام کوچه ها سرد
صدای باغبانی
نمی رسید از باغ
هنوز در هوا بود
نشانه ای از ترس
که ناگهان بهاری
به رنگ صبح گل کرد
و شهر را پر از گل
پر از امید و خنده
پر از ترانه ها کرد
بهار رو به پایان
بهار رو به رفتن
صدای خنده توی مدرسه نیست
چنارها کنار هم
رفیق های باصفا
نگاه هایشان پر از امیدهای تازه شد
در آخرین نمای شان
نشانه های دیدنی است
و پچ پچ کلامشان
بیانگر بیان نو
بهار و کارنامه هاست
روزهای امتحان
روزهای اضطراب
حرف ها ی پرصدا
زیر نور آفتاب
روزهای زندگی
روزهای امتحان
یاد بچه ها بخیر
یاد خوب دوستان